نوشته شده در تاریخ شنبه 91/8/20 توسط | نظر
به خانه باز می گردد
دستمال مرطوب
خطوط را روی چهره اش نقاشی می کند
با کشیدن پرده ها
جهان پشت پنجره می ماند
ساعتی خلوت
و آشپزخانه
هم صحبتی خوب
آنقدر که با خرده فرمایش های تندش
می شود
مسیر تمام رودهایی که به ظرفشویی ختم می شوند را تشخیص داد
روزنامه ها به سطل زباله می روند
شب
پیش از روشن شدن آخرین چراغ ها آغاز شده است
پتو را تا گیج گاهش بالا می آورد
زن
می تواند خودش باشد